چیز
هایی که می‌خوانید عموما پاراگراف و یا چند خط از داستان ها و گاها روزنوشت هایی هستند که نوشته ام.

پنجشنبه، خرداد ۲۶، ۱۳۹۰

4

مرد 32 ساله بود ، به همراه همسر و دختر كوچكش در شهر زندگي ميكرد. او به خاطر تفکر بسيار گرفتار مشكل بيخوابي شده بود. صبح یک یک روز برخاست، سوار اتومبيل خود شد و چند مايل راه را طي كرد تا به منزل خانواده همسرش رسيد. سپس با يك چاقو مادرزن خود را به قتل رساند.سوار اتومبيل شد و به  سمت خانه اش بازگشت ، در آن وقت بود كه متوجه خون و بريدگي عميق روی دست چپش شد.فردای آن روز خودش را در حالی که عطر زده بود دار زد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر