چیز
هایی که می‌خوانید عموما پاراگراف و یا چند خط از داستان ها و گاها روزنوشت هایی هستند که نوشته ام.

جمعه، اسفند ۱۲، ۱۳۹۰

31

اگر آدم با یکی باشد راحت تر می تواند یک روز خاص مثلا دوشنبه ای را سر کند .  تجسم می کنم که کنارِ "یکی" هستم در خیابان ، دارم به قدم هایم نگاه میکنم و باران می بارد . همینطور داریم خیس می شویم .خب ما چتر نداریم . هیچ کدام مان . نه که الان نداشته باشیم ، کلا چتر نداریم .

۱ نظر:

  1. با این چتر نداشتن و قدم‌زدن در حالی که قدمهایمان را نگاه میکنیم همذات‌پنداری قوی‌ای دارم.
    خوب بیانش کردی.

    پاسخحذف