چیز
هایی که می‌خوانید عموما پاراگراف و یا چند خط از داستان ها و گاها روزنوشت هایی هستند که نوشته ام.

جمعه، بهمن ۰۷، ۱۳۹۰

16

او می‌فهمد لبخند یعنی چه و به همان اندازه هم از وجه تراژیک زندگی آگاه است. اما از وقتی که به نبودن و این  چیز ها علاقه‌مند شده‌ ،تمام زندگی‌اش مدام فکر کردن راجع به آنهاست ،ترجیح میدهد ساکت بماند، احساس خوشبختی نکند و دنیایش را از آدم هایی پر کند که نیستند،اگر این ها را نمیدانستم حتما فکر میکردم که چیز هایی از من به او منتقل شده اند!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر