چیز
هایی که می‌خوانید عموما پاراگراف و یا چند خط از داستان ها و گاها روزنوشت هایی هستند که نوشته ام.

شنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۹۰

18

از او می پرسم: « حال‌تان چه‌طور است؟ » او نفسی عمیق میکشد و برایم شرح می‌دهد که حال‌اش خوب نیست، چیزی نامعلوم اذیتش میکند ومدت هاست که خسته است و حتی ترجیح میدهد چیزهایی را نگوید، بعد خود را به کسی دیگر که در پیاده‌روِ کوچه‌ی تقدیری منتظرم ایستاده‌است می‌رسانم و از او می پرسم : « حال‌تان چه‌طور است؟ » او جواب میدهد: « بد نیستم، شما چه‌طورید؟ »

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر