چیز
هایی که می‌خوانید عموما پاراگراف و یا چند خط از داستان ها و گاها روزنوشت هایی هستند که نوشته ام.

چهارشنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۹۱

53

پدرم که به جنگ رفت من هنوز به دنیا نیامده بودم . وقتی فهمیدم می جنگد تعجّب کردم چون ما با هیچ کس در حال جنگ نبودیم .او در این جنگ نه جانباز شد نه شهید ، فقط بیست و سه سال است که خسته است چون همانطور که می دانید پول فتح کردنی نیست .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر