میگوید
تو بیخیالی ، نمیفهمد من اگر بیخیال نباشد منِ نرمالی نیست . میگوید
تو هرگز کمک نمیکنی، هر وقت نگران چیزی است ، غر میزند که چرا وقتی من
دارم از نگرانی میمیرم ، تو برای خودت روی تخت کاناپه ولو میشوی،
نمیتواند درک کند که من همیشه از او خستهتر هستم . خودش هر چه قدر هم که
خسته باشد ، دراز نمیکشد ، اما من اینطور نیستم و مثلا اگر شیر آب چکّه
کند بجای محکم کردن آن میتوانم ساعتها به آن خیره شوم .
- فرد / مـ . ع
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر